سلام!(به شدت عصبی!!!)
امروز آخرین چهارشنبه مدرسه بود... و چون برنامه های چهارشنبه هامون خیلی مزخرفه و تا 5 مدرسه ایم... این روز نحس (املاشو نمیدونم!) ترین روز هفته بود!!
کلی جشن گرفته بودیم که آخرین چهارشنبه است و بزن و بکوب و برقص...
منم به ظاهر شاد بودم ولی از درون...
خلاصه... به اصرار دوستان منم رفتم وسط و ... داشتم از دپ بودن درمیومدم.... که...
این ناظم بوووووق مون از پشت پنجره کلشو کرد تو...
باهاش فیس تو فیس شدم!!
دقیقا زمانی که فقط من وسط بودم....
همه بچه ها جیغ کشیدن و یهو همه نشستن رو زمین و...
منم انگار جن دیده بودم! داشتم سکته میکردم!
آخه آشغال آدم از پشت پنجره کلشو اونجوری میکنه تو!! خوب از در کلاس بیا جممون کن!!
بعد که همه رو متفرق کرد.. بیرون کلاس... با اون چشاش یه نگاهی بهم کرد که... یکی ندونس فک میکرد چی کـــار کردم!!(استغفرالله)
همین کارا رو میکنن ملت سر از پارتی در میارن دیگه...
نمیزارن تفریح سالم کنیم!!